بوسیله گزارش همشهری آنلاین به نقل از خراسان، ناصرالدین شاه، آخرین شاه ایران بود که حرمسرای رسمی داشت؛ این حرمسرا متشکل از چهار عیال بست دائم و تعداد یدکی همسر فوری حیات که شاه قاجار بوسیله دلیل عشق های بی شمار و ابتلای دایم به مرض عاشقی، ناگزیر از وصلت با آنها شده حیات.

درباره تعداد این بانوان، ارقام دقیقی وجود ندارد؛ یا بهتر است بگوییم هنوز تحقیق در دسترسی موجود نیست؛ اما رومه خاطرات خودِ ناصرالدین امپراتور و نیز دیگر درباریان شبیه اعتمادالسلطنه و گواه آن است که شاه مستبد قاجار، اشتهای فراوانی بوسیله تجدید فراش داشت و بدبختانه این که بسیاری از ن بست بلافاصله وی، خیلی مهلت از چشمش می افتادند و ناچار در گوشه ای از حرمسرای مخوف شاهی، تو فضایی خفقان آور، پرتنش و سرشار از دودوزه بازی، زندگی خود را می گذراندند تا جوانی پایگاه به پیری و پیری موجودی به مرگ بینجامد.

برخی از این مادام ها قرین جیران» که عمدتا از طبقه رعیت بودند، دولت می آوردند و پیش از آن که از چشم ناصرالدین شاه بیفتند، دار فانی را وداع می گفتند و داغشان بر قلب شاه قاجار می ماند و گاه برایشان شعری می نیت و آهی عاشقانه از سُوِیدای دل می کشید. اما معدود خانم هایی هم بودند که با ت نه خودشان، قاپ پادشاه را می یدند و می شدند سوگلی قبله عالم؛ آن لمحه بود که ناصرالدین میرزا، در سیر و حَضَر به یادشان می افتاد و دلتنگشان می شد و سعی می کرد هیچ حین از دستش سراسیمه نشوند. ببری ژنرال احترام بندگی می رساند

یکی از راه هایی که امپراتور معمولا برای به مشت آوردن قلب این گروه از همسرانش برمی گزید، نوشتن نامه وجود. البته این عادت، به صورت دوطرفه تو دربار شاه قاجار روانی داشت؛ خانم ها هم گاهی برای شاه که در ییلاق یا سفر به قاعده می برد، تصنیف ای را به صورت رومه یا تلگراف ارسال می کردند و احوالش را می پرسیدند.

مثلا انیس الدوله» خلال یک تلگراف به ناصرالدین امپراتور که بوسیله مشیت سفر فرنگ مخبر باکو شده بود، برای وی نوشت: از نیاوران بوسیله حضور مبارک اعلیحضرت قدرقدرت. عرض می شود؛ از مژدۀ صلح و صفا وجود مبارک سپاس نمودم، خاصه با ورود بوسیله انزلی. به این نوید گر جان فشانم رواست. زبان کمینه ستوه است به شکرانۀ این سخاوت. نمی داند چگونه شکرگزاری نماید که رام خداوند یگانه باشد. الحمدلله اندک هم با همراهان نهایت صحت را داریم، هیچگاه یکی را تَکَسُّری ازاله. اندک حزن از دیر آمدن تلگراف مشوش بود، حالا آسوده شدم، خاطرمبارک از هر بابت آسوده باشد.»

 انیس الدوله یا امینه اقدس، شوهر تک توجه شاه قاجار در نامه ای به وی که ظاهراً در پاسخ به نامه همسر است، می نویسد: از التفات آستان اقدس شهریاری. الحمدلله احوالم بیش خوب است، از تشریف آوردن قبله عالم، جان رفته مکرر به تن آمد و از این خوشحالی، ساعتی هزاره مرتبه شکرانه خالق را به جا می آورم. عکس قبله عالم رسید، تقدیر شد، عکس علی حده که مرحمت فرموده بودید درون روی صندلی در میان حیاط گذاشتم، مادام ها عصرها می آیند زیارت می کنند. ببری ژنرال (گربه ناصرالدین پادشاه!) عرض بندگی می رساند. صبح تا شام مشغول امین کردن عکسخانهخانه قبله عالم هستم.» تو را بوسیله یک جهان موافق نمی کنم

شاه نیز، هنگام نامه ها و تلگراف هایی، گاه و بیگاه بانوان سوگلی دیوان را می نواخت و قلب آنها را بوسیله دست می آورد. در بین این مجله ها، دو رومه وی به عایشه خانم، شوهر موقت، اما محبوب شاه، در خور توجه است؛ نثر سراسر احساس نامه، اصلا به شخصیتی که از خسرو هوس باز قاجار تو تاریخ می شناسیم، نمی خورد.

او در نامه اش می نویسد: .خانم جانم، حاجی سَروَر آمد، کاغذ شما را رساند. سرداری (نوعی شکل) و قبا و. سفیر بودی، رسید. از سلامتی احوال شما بسیار زیاد خوشدل شدم؛ به موجد رنگ رفته برای تو آن ناموس دلم تنگ شده است که حساب ندارد؛ التفات قلبی من نسبت به درون زیاده از اندازه است. البته خودت هم می دانی چقدرها تو را می خواهم. هیچ وقت از یادم فراموش نمی شدی (نمی شوی؟) همیشه در خاطرم بودی و هستی. ان شاءا. تعالی هیچگاه دم از ما دور نشوی. ان شاءا. همیشه در حضور باشید. پس فردا، ان شاءا. شما را بازدید می کنیم و آسوده می شویم.»

او درون نامه دیگری به همین همسرش نوشته است: خانم جانم، شنیده ام تیمار می خوری؟ به موجد قسم یک تار موی کثیف تو را بوسیله هزار نفر آدم خارجی نمی دهم. اگر بدانی چقدر محبت به تو دارم، هرگز غصه نمی خوری. این دفعه این نعوظ اتحاد افتاد، درون را به سَرِ من، بوسیله جان من رنگ رفته می دهم، که غصه نخور آسوده خاطر باش. وا. از برای این که تو غصه می خوری اوقات ندارم؛ مثل سگ می گذرد [!]تو را به جان من رنگ رفته می دهم، غصه نخور. جوابِ خوب بنویس [تا]من آسوده منحوس. یک انگشتر تیغ دار کردن برلیان برای تو فرستادم. از حاجی سَروَر بگیر. داخل عایشه جان غلام هستی؛ داخل را بوسیله یک دنیا موافق نمی کنم.»

این دو نامه انباشته احساس، با ادبیات دوره قاجار و نغمه پر تبختر ناصرالدین شاه، داخل دو صفحه تذهیبشده و زیبا، با خط شکسته نستعلیق نوشته و چند سال قبل، عکس آن داخل اختیار پژوهشگران صبر پژمان است. بوسیله هر حال، این را نوشتیم تا فکر کردن نکنید چهره شاه قاجار، چنان که با واقعیت هم انطباق دارد، سراسر کینه و وحشیگری است؛ نه! ناصرالدین شاه هم دل دارد!

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها